ماتیتی

احساسات رقیق یک قلم..

ماتیتی

احساسات رقیق یک قلم..

ماتیتی

هوالاول
ما تیتی یعنی ماه تیتی.یعنی شکوفه ماه.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

به نام خدا

           بخاطر روش تربیتی پدر و مادرم،من یاد گرفتم خونواده یه دژ نفوذ ناپذیره و تنها در ورودیش اعضاش هستن.هروقت در دهن یکی از اعضا باز بشه دژ آسیب پذیر میشه 

حرف زدن از روزمره هم برام سختع،چون میترسم اشتباها یه کلید بدم ذست دیگران..

نوشتن از مادر بودنم برام ترسناکه.میترسم نتونم سایه دیگران رو از زندگیم جمع کنم...دیگرانی که شبیه به هم هستیم..

ولی میخوام بتونم بنویسم..

سه تا کتاب گرفتم نه برای تربیت فرزند،برای اشنا شدن با مادر بودن و همزمان باهاش چیزهایی که به ذهنم میاد مینویسم.

             اولین چیزی که میخوام بنویسم اینه که هر ادمی مجموع پدر و مادرشه.من فکر میکردم برای مادر خوبی بودن نیازه که تکنیک یاد بگیریم،کتاب بخونیم.از پایه و اساس خودمونو بسازیم.اما الان میدونم که برای مادر بودن باید پدر و مادرمونو بررسی کنیم.توی درونمون پیداشون کنیم .نقاط ضعف و قوت هاشون رو بسازیم یا کنار بذاریم یا باهاش کنار بیاییم.

    برام تلخه که خودمو متفاوت از پدر و مادرم میدیدم و الان فهمیدم اینطور نبود.نه اینکه شبیه اونا بودن بد باشه.من میخواستم خودساخته باشم.و الان فهمیدم که نیستم.

کتاب اولی که دارم میخونم شادترین کودک محله هست.صفحه نوزده بند سوم اشک منو داورد وقتی به لحظات مشابهش فکر کردم...

پایان مطلب اول

۰ نظر ۰۸ آبان ۰۱ ، ۱۶:۴۷
تی تی 1