ماتیتی

احساسات رقیق یک قلم..

ماتیتی

احساسات رقیق یک قلم..

ماتیتی

هوالاول
ما تیتی یعنی ماه تیتی.یعنی شکوفه ماه.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

اوین بار-هرمان-

سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ق.ظ

هوالاخر

-اولین بار که همو دیدیم یادته؟

لبخند-نه!

چشمان متعجب -راس میگی؟

-آره.احساس نمیکنم اصلا اولین باری وجود داشته باشه..همیشه فکر میکنم همیشه باهم بودیم...

خنده.از آن دست خنده هایی که از مستی بعد از یک تعریف نشات گرفته-ولی من یادمه.اولین بار...تو کتاب فروشیت...هرمان میدونی چی توی تو از همه جذابتر بود؟

-چی؟

-آرامشت!انگار منو اصلا نمیدیدی.همینطور غرق کتاب بودی.واقعا منو ندیدی هرمان؟

خنده

-بعکس من تو مث اسفند رو آتیشی.کلی سوال.کلی حرف.راستشو بخوای بعضی وقتا انقدر تند حرف میزدی که من نمیفهمیدم چی میگی

-توهم انقدر آروم حرف میزنی که من مجبورم تمام وجودم بشه گوش تا بفهمم چی میگی

-هرمان

-جانم

-هرمان

-جانم

-هرمان

-جانم

خنده هیوا

-من هیچوقت دختر عصرهای پنجشنبه رو یادم نمیره

-منظورت منم؟

-آره.چرا همیشه عصر پنجشنبه میومدی؟

-خب نزدیک کتاب فروشی کلاس داشتم.اولش واسه کتاب تست اومدم بعدشم(هیوا کمی سرخ شد و صدایش را آهسته تر کرد)بخاطر صاحب کتاب فروشی..

لبخند خاص هرمان...

۹۶/۰۸/۰۲
تی تی 1

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی